نیستش
نمی دونم کجاست !
چه می کنه !
ولی می دونم که ندارمش
هیچوقت نخواستم که تورو با چشمات به یاد بیارم
نه نمی خواستم که تورو تو گم ترین آرزوهام ببینم
نمی خواستم که بی تو به دیوارا بگم:هنوزم دوستت دارم .
آخه تو حول و ولای پریشونیه
تورو نداشتن تو گیرو داره:
” ای بابا دل تو هیچ ،حال اون خوش ! ای بی مروت!
دیگه دلی می مونه؟
که جون دل کبوتر بتپه
که با شما از جون زندگیش بگه ؟
بگه که هنوز زندس ؟
اگه صدا صدای منه
اگه نفس نفس تو
بذار که اون خوش غیرتاش بدونن که دل
دل بابایی
دیگه دل نیس ،دیگه دل نمیشه
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه...